سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از آن هنگام که حق را به من نمودند در آن دو دل نگردیدم . [نهج البلاغه]
عشق من تویی
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» دلتنگم

یادمه گفته بودی یه مدت همیشه سرمیزدی و منتظر نوشته ها و حرفای من بودی......

وقتی که من یه دنیا حرف داشتم و نمیدونستم چه طوری بهت بگم اونروزا دفترم شده بود پناهم وقتی از دوریت خسته میشدم و دلم پر از غم میشد صبر میکردم تا شب بشه و اونوقت با خودکار توی دفترم باهات حرف میزدم بعضی وقتا اینقدر جدی حرف میزدم و ازت گله میکردم که بعد از نوشتم خودم به حال و روزم خندم میگرفت انگار واقعا پیشم هستی

حالا الان من شدم مثل قبل تو......

روزی شاید بیشتر از ده بار میام و چک میکنم که یه موقع چیزی ننوشته باشی و حرفی نزده باشی و من متوجه نشده باشم و نخونده باشم هر وقت میخوام بیام اینجا کلی استرس میگیرم

دستام میلرزه و قلبم با صدای بلند میتپه

صورتم سرخ میشه و به لکنت میفتم

انگار دارم از نزدیک میبینمت و باهات حرف میزنم حتی بعضی وقتا کسایی که پیشم هستن میفهمم و سریع میگن چی شده چرا اینجوری شدی

اونوقت که میفهمم چقدر دلتنگ هستم

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » من و تو ( دوشنبه 96/2/18 :: ساعت 12:0 عصر )
»» غریبه

سلام آشنای غریب

نمیدونم چرا اینقدر غریبه شدی

برای من تو آشنا ترین هستی

صمیمی ترین 

مهربون ترین

وفادار ترین

دوست ترین

دلواپس ترین

و بزرگترین تکیه گاه

ولی در عین حال که اشناترینی و با تک تک خصلت هات آشنا هستم ولی غریبه ترین شدی.......



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » من و تو ( دوشنبه 96/2/18 :: ساعت 11:53 صبح )
»» سلام

درسته هر لحظه اومدنم و سر زدنم بی فایده بوده و فقط بهم استرس داده ولی این استرس و دوست دارم

اینجوری لحظه لحظه م پر از عطر و بوی تو میشه

اینجوری ناخودآگاه دیگه تمام لحظه هام به یادت هستم بدون اینکه خودم بخوام روزی هزار بار صدات میکنم و صداتو میشنوم مثل همیشه اول یه خورده عصبانی و ناراحت هستی و ازم گله میکنی ولی بعدش مثل همیشه مهربون ترینی برام

باور میکنی هر وقت میخوام کاری کنم اول به این فک میکنم که تو کنارم هستی و ممکنه با این کارم عصبانی ت کنم و ناراحتت کنم سریع اون کارم و سعی میکنم اصلاح کنم که ازم ناراحت نشی بعدش خندم میگیره و بغض میکنم و به خودم میگم خیلی وقته که دیگه کنارم نیست

همیشه از عصبانی شدنت میترسیدم

انگار که بچه دوساله ای هستم که خراب کاری کرده باشه و وقتی مامانش بیاد همه وجودش پر از ترس میشه همون جوری از عصبانی شدنت وحشت دارم و میترسم

ولی وقتی ناراحت میشی همه وجودم و غم میگیره

میدونم وقتی که ناراحت بشی دیگه حالا حالا ها نمیخندی

وقتی ناراحت بشی میدونم که دیگه حالا حالا ها خوش نمیگذره

وقتی ناراحت بشی میدونم که دیگه حالا حالا ها نمیتونم نگات کنم دیگه نگام نمیکنی

دیگه صداتو نمیشنوم دیگه عطرت به مشامم نمیرسه

دیگه نگام به نگات نمیرسه

پس فک کنم اشتباه کردم تمام وحشت من از ناراحت شدنته از اینکه ناراحت کنم و از دستت بدم



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » من و تو ( دوشنبه 96/2/18 :: ساعت 12:0 صبح )
»» طنین

وقتی نباشی چشات نباشه.....

طنین ناز صدات نباشه.....

بمون و از من منو بنا کن....

منو از نو صدا کن...

وقتی نباشی چشات نباشه....

میخوام دنیا نباشه.....

طنین ناز صدات نباشه....

میخوام دنیا نباشه....

بمون و از من منو بنا کن......

منو از نو صدا کن....

میدونی نباشی دل منم از غم میمیره....

بی تو بی ستاره دل اسمونم میگیره....

بمون و از من منو بنا کن....

منو از نو صدا کن



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » من و تو ( دوشنبه 96/2/18 :: ساعت 12:0 صبح )
<      1   2      
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

غم
اندوه
سلام
جواب بدین
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 55
>> بازدید دیروز: 16
>> مجموع بازدیدها: 17226
» درباره من

عشق من تویی
من و تو
حرفهایم را فقط برای تو میزنم...

» آرشیو مطالب
دی 95
فروردین 96
اردیبهشت 96
خرداد 96
تیر 96

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب