سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه مؤمن خود را از دنیا خالی کند، والا گردد وشیرینی دوستیِ خدا را دریابد و از نظر اهل دنیا، گویی دیوانه به شمار آید؛ حال آن که شیرینیِ دوستی خدا، با آن مردم درآمیخته است و در نتیجه، به غیر از او نمی پردازند.با خودم را از دل هایشان برخواهم کَند . [امام صادق علیه السلام]
عشق من تویی
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» واسه جواب نامه ت میدونم که خیلی دیره...

سلام ای تنها بهونه ...واسه نفس کشیدن...هنوزم پرمیکشه دل...واسه به تو ....

واسه جواب نامه ات میدونم که خیلی دیره... بذار به حساب غربت نکنه دلت بگیره...

عزیزم بگو ببینم که چه رنگ روزگارت ...؟خیلی دوست دارم تو مهتاب بشینم یه شب کنارت...

سرتو با مهربونی بذاری به روی شونه ام... تو فقط واسم دعا کن اخه دنبال بهونه ام...

 

حالمو اگه بپرسی خوبه تعریفی نداره.. .چون بلاتکلیفه عاشق اخه تکلیفی نداره...

نکنه ازم برنجی تشنه ام تشنه بارون ... چقد از دریا ما دوریم بی گناهیم هر دوتامون...

بی گناهیم هردو تامون...

 

بدجوری بهم میریزه منو گاهی اتفاقی... تواگه نباشی از من نمیمونه چیزی باقی...

میدونی که دست من نیست بازیای سرنوشته... رو  قشنگا خط کشیده زشتارو  واسم نوشته..



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » من و تو ( یکشنبه 95/10/19 :: ساعت 4:22 عصر )
»» جز به من به همه فکر کن....

باز که ابری شد نگاهت بغضتم واسم عزیزه... اما اشکاتو نگه دار نذار اینجوری بریزه...

من هنوز چیزی نگفتم که تو طاقت تموم شد... باقیشو بگم میبینی گریه هات کلی حروم شد...

حال من خیلی عجیبه دوست دارم پیشم بشینی... من نگاهت بکنم تو ،تو چشام عشقو ببینی...

یادته منو تو داشتیم ساده زندگی میکردیم...از همین چشمه شفاف رفع تشنگی میکردیم...

یه دفعه یه مهمون اومد عقلمو یه جوری دزدید... دل تو به روش نیاورد از همون دقیقه فهمید...

اولش فک نمیکردم که دلم رو برده باشه... یا دلم گول چشای روشنش رو خورده باشه...

اما نه گذشت و دیدم دل من دیوونه تر شد... به تو گفتم و دلت از قصه من باخبر شد...

اولش گفتم یه حسه یا یه احترام ساده... اما بعد دیدم که عشقه اخه اندازه اش زیاده...

تو بازم طاقت اوردی مثل پونه ها تو پاییز... سرنوشت تو سفیده ماجرای من غم انگیز...

بدجوری ... من فک نکن این اعترافه... همیشه نبودن تو کرده این دلو کلافه...

میدونم فرقی نداره واست عاشق بودن من ...میدونم واست یکی شدبودن و نبودن من...

میدونم دوسم نداری مثل روزای گذشته ...من خودم خوندم تو چشمات یه کسی اینو نوشته...

اما روح من یه دریاس پره از موج و تلاطم... ساحلش تویی و موجش خنجرای حرف مردم...

اخ که چه لذتی داره... چشماتو کشیدن... رفتنه یه راه دشوار ،واسه هرگز نرسیدن...

رفتن یه راه دشوار واسه هرگز نرسیدن....

 

منکه اسمون نبودم اما عشق تو یه ماهه... سرزنش نکن دلم رو به خدا اون بیگناهه...

تو که چشمای قشنگت خونه صدتا ستاره اس... تو که لبخند طلاییت واسه من عمر دوباره اس...

بیا و مثل گذشته جز به من به همه فک کن...

جز به من به همه فک کن...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » من و تو ( یکشنبه 95/10/19 :: ساعت 4:18 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

غم
اندوه
سلام
جواب بدین
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 11
>> بازدید دیروز: 16
>> مجموع بازدیدها: 17182
» درباره من

عشق من تویی
من و تو
حرفهایم را فقط برای تو میزنم...

» آرشیو مطالب
دی 95
فروردین 96
اردیبهشت 96
خرداد 96
تیر 96

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب